شکل جمع:
complaintsشکایت، دادخواهی، اعتراض، گلایه، گله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He is planning to make a complaint against the police.
او خیال دارد از پلیس شکایت کند.
a letter of complaint
شکایتنامه
بیماری، مریضی، ناراحتی، اختلال، عارضه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Every day, I examine hundreds of patients with a variety of complaints.
هر روز صدها بیمار با بیماریهای گوناگون را معاینه میکنم.
I have a heart complaint.
من ناراحتی قلبی دارم.
(رسماً) شکایت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «complaint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complaint