گذشتهی ساده:
sanctionedشکل سوم:
sanctionedسومشخص مفرد:
sanctionsوجه وصفی حال:
sanctioningشکل جمع:
sanctionsتحریم (دستور رسمی مانند توقف تجارت و غیره که علیه کشوری به منظور اطاعت آن کشور از قوانین بینالمللی صادر میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The government announced a new set of trade sanctions against its neighboring nation.
این حکومت مجموعهی جدیدی از تحریمهای تجاری را علیه کشور همسایهی خود اعلام کرد.
The imposition of severe financial sanctions crippled that country's economy.
اعمال تحریمهای شدید مالی اقتصاد آن کشور را فلج کرد.
تنبیه، مجازات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The refusal to buy is a sanction which will awaken price gougers.
خودداری از خرید تنبیهی است که گرانفروشان را بیدار خواهد کرد.
The teacher threatened to impose severe sanctions if the students continued to cheat during exams.
معلم تهدید کرد در صورت ادامهی تقلب دانشآموزان در امتحانات، تنبیههای شدیدی اعمال خواهد کرد.
establishing sanctions against tax evasion
برقراری مجازات علیه فرار مالیاتی
تأیید، تصدیق، اجازه، مجوز (قانونی و رسمی)
This book has been reprinted without the author's sanction.
این کتاب بدون اجازهی نویسنده تجدید چاپ شده است.
The government gave its sanction to what he had done.
دولت عمل او را مورد تأیید قرار داد.
He awaited official sanction from his supervisor before implementing any changes to the system.
او پیش از اعمال هرگونه تغییر در سیستم، منتظر تأیید رسمی از سوی سرپرست خود بود.
تأیید کردن، مجاز دانستن، اجازهی ... را دادن، تصدیق کردن، پذیرفتن
The government sanctioned his actions.
دولت اعمال او را تأیید کرد.
The government sanctioned the construction of a new highway in order to improve transportation.
حکومت اجازهی ساخت بزرگراه جدید به منظور بهبود حملونقل را داد.
He was sanctioned by the nature of his job to carry a gun at all times.
ماهیت شغل او به او اجازه میداد که در تمام اوقات سلاح حمل کند.
The company will not sanction these expenditures.
شرکت این هزینهها را تصدیق نخواهد کرد.
مجازات کردن، تنبیه کردن
The government decided to sanction the company for violating environmental regulations.
حکومت تصمیم گرفت این شرکت را به دلیل نقض مقررات زیستمحیطی مجازات کند.
The committee voted unanimously to sanction the athlete.
کمیته به اتفاق آرا به مجازات این ورزشکار رأی داد.
تحریم کردن
The government has the authority to impose sanctions on countries that violate international treaties.
حکومت این اختیار را دارد که کشورهایی را که معاهدات بینالمللی را نقض میکنند، تحریم کند.
The United Nations threatened to sanction that country.
سازمان ملل آن کشور را به تحریم تهدید کرد.
فرمان (به ویژه از جانب کلیسا)
The bishop issued a sanction prohibiting the use of electronic devices during church services.
اسقف فرمانی را صادر کرد که طبق آن استفاده از وسایل الکترونیکی در طول مراسم کلیسا ممنوع شود.
The bishop issued a sanction, forbidding parishioners from attending the controversial speaker's event.
اسقف با صدور فرمان، اعضای کلیسای محل را از حضور در مراسم بحثبرانگیز آن سخنران منع کرد.
قدیمی سوگند
The members of the secret society took a sanction.
اعضای این انجمن مخفی سوگند یاد کردند.
The King took a sanction.
پادشاه سوگند یاد کرد.
مانع، عامل بازدارنده
His moral sanction prevented him from engaging in any form of cheating.
مانع اخلاقی او مانع از انجام هرگونه تقلب شد.
Fear of criticism is a good sanction.
ترس از انتقاد بازدارندهی خوبی است.
حقوق اساسی، حقوق اصلی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sanction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sanction