امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Consent

kənˈsent kənˈsent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    consented
  • شکل سوم:

    consented
  • سوم‌شخص مفرد:

    consents
  • وجه وصفی حال:

    consenting
  • شکل جمع:

    consents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
راضی شدن، رضایت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She finally consented to the sale of her jewelry.
- او بالأخره به فروش جواهراتش راضی شد.
- The husband wanted to sell the house but the wife would not consent.
- شوهر می‌خواست خانه را بفروشد؛ ولی زنش رضایت نمی‌داد.
noun uncountable
رضایت، موافقت
- I will not do anything without the consent of the landlord.
- بدون رضایت صاحب ملک هیچ کاری نخواهم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consent

  1. noun agreement; concession
    Synonyms:
    accord acquiescence allowance approval assent authorization blank check blessing carte blanche compliance concurrence go-ahead green light leave okay permission permit right on sanction say so stamp of approval sufferance understanding yes
    Antonyms:
    denial difference disagreement disapproval dissension objection opposition protest refusal
  1. verb agree
    Synonyms:
    accede accept acquiesce allow approve assent bless comply concede concur fold give in give the nod give up knuckle under let make a deal okay permit roll over sanction say uncle say yes sign off on subscribe throw in the towel yes yield
    Antonyms:
    differ disagree disapprove dissent object oppose protest refuse

Collocations

  • consenting adults

    اشخاص بالغ که به میل خود (نه به زور و غیره) جماع می‌کنند

لغات هم‌خانواده consent

  • noun
    consent
  • verb - intransitive
    consent

ارجاع به لغت consent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consent

لغات نزدیک consent

پیشنهاد بهبود معانی