گذشتهی ساده:
consentedشکل سوم:
consentedسومشخص مفرد:
consentsوجه وصفی حال:
consentingشکل جمع:
consentsراضی شدن، رضایت دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
She finally consented to the sale of her jewelry.
او بالأخره به فروش جواهراتش راضی شد.
The husband wanted to sell the house but the wife would not consent.
شوهر میخواست خانه را بفروشد؛ ولی زنش رضایت نمیداد.
رضایت، موافقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I will not do anything without the consent of the landlord.
بدون رضایت صاحب ملک هیچ کاری نخواهم کرد.
با رضایت همگان (یا طرفین)
اشخاص بالغ که به میل خود (نه به زور و غیره) جماع میکنند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consent