to drive a nail, to spike, to hammer a nail, to nail
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تلاش کرد به دیوار میخ بکوبد اما چکش از دستش سر خورد.
He tried to drive a nail into the wall, but the hammer slipped from his hand.
او نتوانست میخ را راست بکوبد.
She couldn't drive a nail straight.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «میخ کوبیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/میخ کوبیدن