فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

میخ کوبیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • میخ زدن
  • فونتیک فارسی

    mikh koobidan
  • فعل لازم
    to drive a nail, to spike, to hammer a nail, to nail
    • - او تلاش کرد به دیوار میخ بکوبد اما چکش از دستش سر خورد.

    • - He tried to drive a nail into the wall, but the hammer slipped from his hand.
    • - او نتوانست میخ را راست بکوبد.

    • - She couldn't drive a nail straight.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت میخ کوبیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «میخ کوبیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/میخ کوبیدن

لغات نزدیک میخ کوبیدن

پیشنهاد بهبود معانی