آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ آبان ۱۴۰۴

    Elemental

    ˌeləˈmentl ˌeləˈmentl

    معنی elemental | جمله با elemental

    noun adjective

    عنصری ،وابسته به جسم بسیط ،خالص ،اصلی ،مقدماتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Hunger and sex are two elemental drives.

    گرسنگی و میل جنسی دو رانه‌ی بنیادی می‌باشند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد elemental

    1. adjective of or being an irreducible element
      Synonyms:
      basic fundamental essential primary elementary underlying constituent primitive rudimental ultimate primordial
    1. adjective forming an essential element, as arising from the basic structure of an individual
      Synonyms:
      natural intrinsic inherent inborn innate native built-in ingrained constitutional congenital inbred indigenous indwelling connatural

    سوال‌های رایج elemental

    معنی elemental به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی elemental در زبان فارسی به «عنصری» یا «اساسی» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی elemental به معنای چیزی است که مربوط به عناصر پایه‌ای یا بنیادی باشد، یا آنکه ویژگی‌های اولیه و بنیادی یک چیز را دارا باشد. این کلمه در حوزه‌های مختلف علمی، فلسفی و ادبی کاربرد دارد و هر بار بسته به زمینه، معنای خاصی پیدا می‌کند.

    در علوم طبیعی، خصوصاً شیمی، elemental به حالت خالص یک عنصر شیمیایی اشاره دارد؛ یعنی ماده‌ای که تنها از یک نوع اتم تشکیل شده است. برای مثال، آهن خالص یا اکسیژن مولکولی در حالت طبیعی خود «elemental» محسوب می‌شوند. این حالت خالص به مطالعه خواص پایه‌ای و ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی هر عنصر کمک می‌کند و درک بهتر ساختار مواد و ترکیبات را فراهم می‌سازد.

    از نظر فلسفی و مفهومی، elemental می‌تواند به معنای چیزی باشد که ریشه‌ای، اساسی و بنیادی است. در این نگاه، این واژه نمایانگر نیروها یا نیروهای طبیعی پایه مانند آتش، آب، هوا و خاک است که در فرهنگ‌ها و سنت‌های مختلف به عنوان عناصر اصلی سازنده جهان شناخته می‌شوند. این چهار عنصر، در بسیاری از نظام‌های فلسفی و اسطوره‌ای نماد نیروهای بنیادین و تغییرپذیر طبیعت به شمار می‌آیند.

    در ادبیات و هنر، کاربرد واژه‌ی elemental گاه به احساسات و نیروهای اولیه و غریزی انسان نیز اشاره دارد. مثلاً نیروی عاطفی یا خشم شدید می‌تواند به عنوان یک نیروی «عنصری» توصیف شود که با قدرت و شدت طبیعی خود عمل می‌کند. این کاربرد استعاری باعث می‌شود تا احساسات یا نیروهای درونی انسان به صورت ملموس‌تر و تاثیرگذارتر بیان شوند.

    در علوم زمین‌شناسی نیز، elemental می‌تواند به عناصر یا مواد اولیه‌ای اشاره داشته باشد که در ساختار زمین و فرایندهای طبیعی آن نقش دارند. این مفهوم کمک می‌کند تا دانشمندان بهتر بتوانند فرایندهای طبیعی مانند آتشفشان، فرسایش و شکل‌گیری خاک را تحلیل کنند.

    elemental نمایانگر ماهیت پایه‌ای، بنیادی و گاهی قوی و تاثیرگذار هر پدیده یا ماده‌ای است که در علوم مختلف و فرهنگ‌های انسانی جایگاه ویژه‌ای دارد و شناخت آن به فهم بهتر طبیعت و انسان کمک می‌کند.

    ارجاع به لغت elemental

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «elemental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elemental

    لغات نزدیک elemental

    • - elem
    • - element
    • - elemental
    • - elementarily
    • - elementary
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.