Built-in

bɪltˈɪn bɪltˈɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
داخلی، توکار، درون ساخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
ذاتی، درونی
- a building with built-in wardrobes
- ساختمانی با کمدهای توکار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد built-in

  1. adjective included
    Synonyms: congenital, constitutional, deep-seated, essential, implicit, inborn, inbred, in-built, incorporated, indwelling, ingrained, inherent, innate, inseparable, integral, part and parcel
    Antonyms: added, extra, not included

ارجاع به لغت built-in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «built-in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/built-in

لغات نزدیک built-in

پیشنهاد بهبود معانی