امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Implicit

ɪmˈplɪsɪt ɪmˈplɪsɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more implicit
  • صفت عالی:

    most implicit

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
التزامی، مجازی، اشاره‌شده، مفهوم، به اشاره فهمانده‌شده، مطلق، بی‌شرط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an implicit threat
- تهدید سربسته
- The obligations that are implicit in marriage and child-rearing.
- وظایفی که ازدواج و بچه‌داری دربردارد.
- Her silence was an implicit rejection of our proposal.
- سکوت او به منزله رد کردن پیشنهاد ما بود.
- I have implicit trust in her.
- نسبت به او اعتماد بی‌چون‌وچرا دارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد implicit

  1. adjective included without question, inherent, absolute
    Synonyms: accurate, certain, complete, constant, constructive, contained, definite, entire, firm, fixed, full, implicative, implied, inarticulate, inevitable, inferential, inferred, latent, practical, steadfast, tacit, taken for granted, total, undeclared, understood, unexpressed, unhesitating, unqualified, unquestioned, unreserved, unsaid, unshakable, unspoken, unuttered, virtual, wholehearted
    Antonyms: explicit, specific

ارجاع به لغت implicit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «implicit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/implicit

لغات نزدیک implicit

پیشنهاد بهبود معانی