آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

کار کردن به انگلیسی

معنی‌ها

to work, to operate, to run (as a machine), to wear, to function, to labor, to operate, to ply

to work

to operate

to run

to wear

to function

to labor

to operate

to ply

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

toil

toil

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کار کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کار کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کار کردن

لغات نزدیک کار کردن

پیشنهاد بهبود معانی