با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bush

bʊʃ bʊʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bushes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective noun verb - intransitive verb - transitive countable B2
    گیاه‌شناسی بوته، بته، شاخ‌وبرگ
    • - Roses grow on bushes.
    • - گل محمدی روی بته می‌روید.
    • - a strawberry bush
    • - بته‌ی توت فرنگی
    • - a bush of hair
    • - (یک دسته) موی پرپشت
    • - bushes of black smoke
    • - توده‌هایی از دود سیاه
    • - Creatures living in the dense bush.
    • - موجوداتی که در جنگل انبوه زندگی می‌کنند.
    • - A bush doctor.
    • - دکتری که در جای دورافتاده طبابت می‌کند.
    • - Nobody but natives live in the bush.
    • - کسی جز بومیان در بیشه‌زار وحشی زندگی نمی‌کند.
    • - His eyebrows bushed together.
    • - ابروهای پرپشت او به هم وصل بودند.
    • - Don't beat around the bush; say you want to borrow more money!
    • - صغری کبری نچین؛ بگو می‌خواهم دوباره پول قرض کنم!
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bush

  1. noun shrubs; woodland
    Synonyms: backcountry, backwoods, boscage, bramble, briar, brush, chaparral, creeper, forest, hedge, hinterland, jungle, outback, plant, scrub, scrubland, shrubbery, the wild, thicket, vine, wilderness

Idioms

  • beat around the bush

    به اصل مطلب نپرداختن، منظور خود را بیان نکردن، صغری کبری چیدن

ارجاع به لغت bush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bush

لغات نزدیک bush

پیشنهاد بهبود معانی