آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴

    موز به انگلیسی

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / mõz /

    banana

    banana

    موز, banana
    میوه‌ای زرد و دراز و خمیده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    او دوست دارد به اسموتی صبحگاهی خود موز اضافه کند.

    She likes to add bananas to her morning smoothie.

    موز منبعی عالی از پتاسیم و ویتامین‌ها است.

    Banana is a great source of potassium and vitamins.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    یک شاخه موز

    a bunch of bananas

    موز دانه‌ای سیصد تومان است.

    The bananas are three hundred tomans apiece.

    موز نارس

    green banana

    کشتی که موز بار آن شده است.

    A ship freighted with bananas.

    پوست موز را در خیابان نینداز!

    Don't throw your banana peel in the street!

    موز بیش‌ازحد رسیده کاملاً قهوه‌ای شده بود و بوی تندی داشت.

    The overripe banana had turned completely brown and had a strong odor.

    پیریدوکسین به طور طبیعی در مواد غذایی‌ای مانند موز، نخود و ماهی یافت می‌شود.

    Pyridoxine is found naturally in foods like bananas, chickpeas, and fish.

    او به شامپانزه موز داد.

    He fed the chimpanzee a banana.

    حامد روی پوست موز لیز خورد و افتاد.

    Hamed slipped on a banana peel and fell.

    گلوکز در بسیاری از میوه‌ها، مانند انگور و موز یافت می‌شود.

    Glucose is found in many fruits, such as grapes and bananas.

    پیشنهاد بهبود معانی

    سوال‌های رایج موز

    موز به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «موز» در زبان انگلیسی به banana ترجمه می‌شود.

    موز یکی از محبوب‌ترین و پرمصرف‌ترین میوه‌های جهان است که در مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری رشد می‌کند. این میوه به دلیل طعم شیرین، بافت نرم و قابلیت استفاده در انواع غذاها و دسرها، جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ غذایی بسیاری از کشورها دارد. موز به صورت تازه مصرف می‌شود، اما در تهیه انواع اسموتی‌ها، کیک‌ها، دسرها و حتی غذاهای محلی نیز کاربرد فراوانی دارد.

    موز منبعی غنی از پتاسیم است که به سلامت قلب، تنظیم فشار خون و عملکرد مناسب عضلات کمک می‌کند. همچنین این میوه دارای ویتامین‌های گروه B، ویتامین C، فیبر غذایی و آنتی‌اکسیدان‌هایی است که به بهبود عملکرد سیستم گوارشی، افزایش انرژی و تقویت سیستم ایمنی بدن کمک می‌نمایند. مصرف موز به دلیل داشتن فیبر کافی، در کنترل قند خون و بهبود عملکرد روده‌ها نقش مؤثری دارد.

    موز در فرهنگ‌ها و سنت‌های مختلف نماد انرژی، شادابی و سلامتی است. در برخی مناطق، موز را به عنوان هدیه یا نمادی از برکت و نعمت به کار می‌برند. در هنر و ادبیات نیز موز گاه به عنوان نمادی از زندگی ساده، شیرینی و طراوت به تصویر کشیده شده است. حتی در دنیای مدرن، موز به عنوان یک میان‌وعده سالم و راحت برای ورزشکاران و افراد پرمشغله شناخته می‌شود.

    از لحاظ اقتصادی، موز یکی از محصولات صادراتی مهم کشورهای گرمسیری به شمار می‌آید و بازار جهانی بزرگی برای آن وجود دارد. کشت موز به‌عنوان یک صنعت کشاورزی مهم، اشتغال‌زایی و درآمدزایی فراوانی را برای کشورهای تولیدکننده فراهم کرده است. این میوه نه‌تنها یک منبع غذایی خوشمزه و مغذی است، بلکه نقش مهمی در اقتصاد و فرهنگ جوامع مختلف ایفا می‌کند.

    ارجاع به لغت موز

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «موز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موز

    لغات نزدیک موز

    • - موریتانی
    • - موریس
    • - موز
    • - موز پلانتین
    • - موز سبز
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.