آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ آبان ۱۴۰۴

    Fund

    fʌnd fʌnd

    گذشته‌ی ساده:

    funded

    شکل سوم:

    funded

    سوم‌شخص مفرد:

    funds

    وجه وصفی حال:

    funding

    شکل جمع:

    funds

    معنی fund | جمله با fund

    noun countable C1

    صندوق، منبع مالی، سرمایه، بودجه، ذخیره‌ی مالی، اندوخته‌ی مالی

    Most of the research was financed through a government fund.

    بیشتر پژوهش از طریق منبع مالی دولتی تأمین شد.

    The school established a scholarship fund for underprivileged students.

    این مدرسه، صندوق کمک هزینه‌ی تحصیلی برای دانش‌آموزان محروم ایجاد کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They are setting up a special fund to help the unemployed.

    دارند صندوق ویژه‌ای برای کمک به بیکاران ایجاد می‌‌کنند.

    the earthquake relief fund

    صندوق کمک به زلزله‌زدگان

    fund accounts

    حساب‌های تن‌خواه

    noun plural C1

    بودجه، سرمایه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Are you short of funds?

    سرمایه کم داری؟

    The necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet.

    هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The company is running out of funds.

    نقدینگی شرکت رو به اتمام است.

    verb - transitive C1

    سرمایه گذاری کردن، تأمین مالی کردن، هزینه‌ی چیزی را پرداختن، بودجه تأمین کردن، پشتیبانی مالی کردن

    The necessary budget for the project is going to be privately funded.

    بودجه‌ی لازم برای این طرح از سوی بخش خصوصی تأمین خواهد شد.

    Who is funding it?

    پول آن را چه کسی می‌دهد؟

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fund

    1. noun repository, reserve
      Synonyms:
      store stock supply reservoir pool reserve storehouse source foundation treasury mine hoard kitty capital inventory trust endowment vein armamentarium
    1. verb provide money for
      Synonyms:
      support finance back subsidize pay for something promote endow patronize bankroll stake float capitalize grubstake pick up the tab pick up the check juice
      Antonyms:
      take

    Idioms

    in funds

    (عامیانه) دارای پول کافی

    لغات هم‌خانواده fund

    noun
    fund, refund, funding
    adjective
    funded
    verb - transitive
    fund, refund

    سوال‌های رایج fund

    گذشته‌ی ساده fund چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fund در زبان انگلیسی funded است.

    شکل سوم fund چی میشه؟

    شکل سوم fund در زبان انگلیسی funded است.

    شکل جمع fund چی میشه؟

    شکل جمع fund در زبان انگلیسی funds است.

    وجه وصفی حال fund چی میشه؟

    وجه وصفی حال fund در زبان انگلیسی funding است.

    سوم‌شخص مفرد fund چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fund در زبان انگلیسی funds است.

    ارجاع به لغت fund

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fund» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fund

    لغات نزدیک fund

    • - functioning
    • - functor
    • - fund
    • - fundament
    • - fundamental
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.