ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Kitty

ˈkɪti ˈkɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    kitties

معنی

  • noun
    بچه گربه، پیشی، دختر جوان، زن سبک و جلف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kitty

  1. noun A feminine name
    Synonyms: pool, pot, jackpot, cat, kitten, stakes
  2. noun Informal terms referring to a domestic cat
    Synonyms: kitten, kitty-cat, puss, pussycat

ارجاع به لغت kitty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kitty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kitty

لغات نزدیک kitty

پیشنهاد بهبود معانی