آخرین به‌روزرسانی:

Surroundings

səˈraʊndɪŋz səˈraʊndɪŋz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2

محیط، اطراف، حول‌وحوش، دوروبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Some butterflies blend in with their surroundings.

بعضی از پروانه‌ها با محیطشان هم‌رنگ می‌شوند.

They live in very comfortable surroundings.

آن‌ها در محیطی آرام زندگی می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد surroundings

  1. noun environment
    Synonyms:
    setting background atmosphere ambience location community neighborhood vicinity medium climate environs milieu home

لغات هم‌خانواده surroundings

ارجاع به لغت surroundings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «surroundings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surroundings

لغات نزدیک surroundings

پیشنهاد بهبود معانی