شکل جمع:
locationsمحل، مکان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
She devoted her time to the location of the missing money.
او وقت خود را صرف پیدا کردن پولهای گمشده کرد.
موقعیت، تعیین محل، جا، اندری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a sheltered location
جای حفاظدار
The film was shot on location in the slums of Tehran.
آن فیلم را در خارج از استودیو در محلههای فقیرنشین تهران برداشتند.
در خارج از استودیو، در خود محل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «location» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/location