آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ تیر ۱۴۰۳

    Hole

    hoʊl həʊl

    گذشته‌ی ساده:

    holed

    شکل سوم:

    holed

    وجه وصفی حال:

    holing

    شکل جمع:

    holes

    معنی hole | جمله با hole

    noun countable B1

    حفره

    Rainwater collected in the hole of the maple tree.

    آب باران در حفره‌ی درخت افرا جمع شده است.

    I peered into the dark hole of the tree.

    از روی کنجکاوی به حفره‌ی تاریک درخت نگاه کردم.

    noun countable B1

    سوراخ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The nail made a big hole in the wall.

    میخ سوراخ بزرگی در دیوار ایجاد کرد.

    His socks were full of holes.

    جورابش پر از سوراخ بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a bullet hole

    سوراخ گلوله

    noun countable B1

    چاله

    The road is full of holes.

    جاده پر از چاله است.

    They are filling in the holes in the street.

    آن‌ها در حال پر کردن چاله‌های خیابان هستند.

    noun countable

    گودال

    They filled up the hole with rocks.

    گودال را با سنگ پر کردند.

    They have dug a huge hole for the new building.

    برای ساختمان جدید گودال بزرگی حفر کرده‌اند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It took hours to fill the hole with soil.

    ساعت‌ها طول کشید تا گودال با خاک پر شود.

    noun countable

    ورزش حفره، سوراخ (در گلف)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The ball rolled into the hole.

    توپ داخل حفره غلتید.

    The course has 18 holes in total.

    زمین در مجموع ۱۸ سوراخ دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The golfer sunk the ball in the hole.

    گلف‌باز توپ را وارد سوراخ کرد.

    noun countable

    ورزش خان (بخشی از زمین گلف)

    I played the fifth hole well.

    خان پنجم را خوب بازی کردم.

    an eighteen-hole golf course

    زمین گلف هیجده خانی

    noun countable

    ورزش امتیاز (در گلف) (برای کمترین تعداد ضربه و بیشترین آمار ورود توپ به درون حفره‌ها)

    She won the game with only 10 holes.

    او تنها با ۱۰ امتیاز بازی را برد.

    We won the match by two holes.

    ما مسابقه را با دو امتیاز بردیم.

    noun countable

    جانورشناسی لانه، سوراخ (درون زمین) (که محل زندگی موش و غیره است)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    a rabbit hole

    لانه‌ی خرگوش

    a rat hole

    سوراخ موش صحرایی

    noun countable informal

    مجازی بیغوله، دخمه، سوراخ

    The old woman lived in a dreadful hole.

    پیرزن در بیغوله‌ی افتضاحی زندگی می‌کرد.

    The old man lived in a hole under the bridge.

    پیرمرد در دخمه‌ای زیر پل زندگی می‌کرد.

    noun countable

    عیب، نقص، ایراد، ضعف، اشکال

    The holes in his character were obvious.

    عیب‌های شخصیت او مشخص بود.

    the holes in his argument

    ایرادهای استدلال او

    verb - transitive

    سوراخ کردن

    The iceberg holed the Titanic.

    کوه یخ تایتانیک را سوراخ کرد.

    He accidentally holed the boat.

    به‌طور تصادفی قایق را سوراخ کرد.

    verb - intransitive

    سوراخ شدن

    The mice holed through the wall.

    موش‌ها دیوار را سوراخ کردند.

    The ship was holed in several places.

    کشتی در چندین جا سوراخ شده بود.

    noun countable

    مجازی حفره

    Her father's death left a hole in her life.

    مرگ پدرش حفره‌ای در زندگی او ایجاد کرد.

    There was a hole in his life.

    حفره‌ای در زندگی‌اش وجود داشت.

    noun countable

    ورزش حفره، شکاف (در خط دفاعی)

    The quarterback found a hole in the defense.

    کوارتربک حفره‌ای در دفاع پیدا کرد.

    The opposing team's offense struggled to find any holes in our impenetrable defensive line.

    خط حمله‌ی تیم حریف برای یافتن شکاف‌هایی در خط دفاعی نفوذناپذیر ما تلاش می‌کرد.

    noun countable

    شیمی فیزیک حفره (در نیمه‌رسانا)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

    مشاهده

    An electron hole signifies the absence of an electron within an atom or atomic lattice.

    حفره‌ی الکترونی به معنای نبود الکترون در اتم یا شبکه‌ی اتمی است.

    A hole in the atomic lattice represents the absence of an electron.

    حفره در شبکه‌ی اتمی نشان‌دهنده‌ی نبود الکترون است.

    noun

    جغرافیا جای ژرف (در رودخانه و غیره)

    The locals cautioned against swimming near the dangerous hole.

    مردم محلی درباره‌ی شنا کردن در نزدیکی جای ژرف خطرناک هشدار دادند.

    The fisherman cast his line into the deep hole in the river.

    ماهیگیر نخ قلابش را به جای ژرف رودخانه انداخت.

    noun

    سوراخ (برای اشاره به سلول انفرادی در زندان)

    He was sent to a hole.

    او را به سوراخ انداختند.

    He spent days in the hole, isolated from the rest of the prisoners.

    او چندین روز را در سوراخ سپری کرد و از بقیه‌ی زندانیان جدا بود.

    noun

    وضع بد، مخمصه

    Financial losses have put the company in a hole.

    زیان‌های مالی شرکت را در وضع بدی قرار داده است.

    The loss put the team in the hole.

    آن شکست تیم را دچار وضع بدی کرد.

    noun

    بدهی

    fifty dollars in the hole

    پنجاه دلار بدهی

    We raised money to get out of the hole.

    پول جمع کردیم تا از بدهی خارج شویم.

    verb - transitive

    به سوراخ راندن

    The dogs holed the fox.

    سگ‌ها روباه را به سوراخ راندند.

    The rabbit holed the mouse.

    خرگوش موش را به سوراخ راند.

    verb - transitive

    وارد سوراخ کردن (با ضربه زدن)

    He holed the ball in a single shot.

    با یک ضربه توپ را وارد سوراخ کرد.

    He holed the golf ball.

    توپ گلف را وارد سوراخ کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hole

    1. noun opening in a solid object
      Synonyms:
      opening gap space cavity mouth cut break vent passage breach hollow pit split crack tear fracture rent perforation puncture aperture orifice tunnel cavern shaft depression cistern chamber pocket den lair nest shelter retreat void lacuna gash notch nick scoop burrow chasm crater dip eyelet fissure gorge keyhole niche outlet peephole pockmark vacuity cave chink cleft covert cranny dent dimple excavation foramen hovel
      Antonyms:
      closure solid
    1. noun predicament
      Synonyms:
      difficulty dilemma mess jam spot plight fix emergency pickle quandary box corner scrape impasse tangle imbroglio
      Antonyms:
      advantage benefit good fortune

    Phrasal verbs

    hole out

    (ورزش گلف) گوی را به درون سوراخ راندن

    hole up

    (عامیانه) 1- زمستان خوابی کردن (در لانه یا سوراخ و غیره) 2- خود را محبوس کردن، کناره‌گیری کردن، گوشه‌ی انزوا برگزیدن 3-پنهان شدن، مخفی شدن

    Collocations

    burn a hole in something

    (در اثر سوختگی آتش یا اسید و غیره) چیزی را سوراخ کردن

    Idioms

    burn a hole in someone's pockets

    (در مورد پول) مشتاق به خرج کردن بودن، در جیب آدم زیادی کردن

    hole in one

    (ورزش گلف) با یک ضربه گوی را از تی (tee) به سوراخ زدن

    in the hole

    (عامیانه) در وضع بد مالی، (قسط یا وام و غیره) دارای دیرکرد، قرض‌دار

    make a hole in

    مقدار قابل‌ملاحظه‌ای از چیزی را مصرف کردن یا کاستن

    pick holes in

    غلط‌گیری کردن، عیوب و اشتباهات چیزی را نشان دادن، نقص و کاستی‌های چیزی را نمایان کردن

    Idioms بیشتر

    the hole

    1- (عامیانه) زندان مجرد، زندان انفرادی 2- (فوتبال امریکایی) شکاف در خط دفاعی

    round peg in a square hole

    (آدم یا چیز) ناباب، ناجور، نامناسب

    سوال‌های رایج hole

    گذشته‌ی ساده hole چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hole در زبان انگلیسی holed است.

    شکل سوم hole چی میشه؟

    شکل سوم hole در زبان انگلیسی holed است.

    شکل جمع hole چی میشه؟

    شکل جمع hole در زبان انگلیسی holes است.

    وجه وصفی حال hole چی میشه؟

    وجه وصفی حال hole در زبان انگلیسی holing است.

    ارجاع به لغت hole

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hole

    لغات نزدیک hole

    • - holdout
    • - holdover
    • - hole
    • - hole in one
    • - hole in the wall
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.