آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Excavation

ˌekskəˈveɪʃn̩ ˌekskəˈveɪʃn̩

شکل جمع:

excavations

معنی excavation | جمله با excavation

noun

کاوش، حفاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The excavation of these ancient buildings will take several years.

از زیر خاک درآوردن این خرابه‌های باستانی سال‌ها طول خواهد کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد excavation

  1. noun site of digging; digging
    Synonyms:
    hole dig pit trench ditch cut shaft mine cavity hollow quarry dugout burrow scooping cutting removal shoveling mining unearthing exhuming disinterring blasting
    Antonyms:

سوال‌های رایج excavation

شکل جمع excavation چی میشه؟

شکل جمع excavation در زبان انگلیسی excavations است.

ارجاع به لغت excavation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excavation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excavation

لغات نزدیک excavation

پیشنهاد بهبود معانی