فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quarry

ˈkwɔː- / / ˈkwɑː- ˈkwɒri

شکل جمع:

quarries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

لاشه شکار، شکار، صید، توده انباشته، شیشه الماسی چهارگوش، آشکار کردن، معدن سنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Finally the police captured their quarry.

بالأخره پاسبان‌ها شخصی را که در تعقیبش بودند دستگیر کردند.

Marble is quarried in several parts of Iran.

در چندین جای ایران مرمر استخراج می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quarry

  1. noun goal
    Synonyms:
    aim objective prize game quest chase prey victim ravin

ارجاع به لغت quarry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quarry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quarry

لغات نزدیک quarry

پیشنهاد بهبود معانی