شکل جمع:
objectivesصفت تفضیلی:
more objectiveصفت عالی:
most objectiveقابل مشاهده، برونی، عینی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
objective reality
واقعیت عینی
an objective description
شرح واقعبینانه (عینی)
an objective test
آزمون عینی
بیطرف، علمی و بدون نظر خصوصی، بینظر، بیغرض، ناسویدار، بیغرضانه، بیطرفانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Try to be as objective as you can.
سعی کن تا میتوانی بیغرض باشی.
an objective report
یک گزارش بیطرفانه
(هنر و ادب و نقد ادبی و غیره - وابسته به شی و ویژگیهای آن نه افکار کسی که به شی نگاه میکند) برون آختی، واقع بینانه، ابژکتیو، واقعیت گرا
an objective analysis
تجزیهوتحلیل بیغرضانه، تحلیل واقعبینانه
an objective painting
نقاشی ابژکتیو (واقعیتگرا)
(دستور زبان) مفعولی، حالت مفعولی
the objective case
حالت مفعولی
هدف، منظور، مقصود
This project has two objectives.
این طرح دو منظور دارد.
He did not gain his objective.
او به هدف خود نرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «objective» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/objective