سومشخص مفرد:
detachesوجه وصفی حال:
detachingجدا، غیر ذیعلاقه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
detached retina
(پزشکی) شبکیهی جداشده
a detached building
ساختمان مجزا
a detached view of the problem
نگاهی بیطرفانه به مسئله
a detached mood
حالت حاکی از بیعلاقگی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «detached» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detached