۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

بیرون کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / biroon kardan /

to send out, to discharge, to expel, to oust, to drive out, to dislodge, to kick out, to deport, to rout, to evict, to sack, to cashier, to exclude

اخراج کردن، طرد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

به‌دلیل نپرداختن کرایه او را از خانه بیرون کردند.

He was evicted for nonpayment of rent.

مشتری جنجال‌آفرین را از رستوران بیرون کردند.

The rowdy customer was kicked out of the restaurant.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بیرون کردن

  1. مترادف:
    بیرون‌راندن دفع کردن
  1. مترادف:
    اخراج کردن طرد کردن
  1. مترادف:
    منفصل از خدمت کردن
  1. مترادف:
    مستثنا کردن

ارجاع به لغت بیرون کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیرون کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون کردن

لغات نزدیک بیرون کردن

پیشنهاد بهبود معانی