دارای چهرهی بیحالت
The poker-faced student sat impassively.
دانشآموز دارای چهرهی بیحالت با بیحوصلگی نشسته بود.
The poker-faced man watched intently.
مرد دارای چهرهی بیحالت با دقت تماشا میکرد.
با چهرهی بیحالت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I stared at him poker-faced.
با چهرهی بیحالت به او خیره شدم.
She went out poker-faced.
با چهرهی بیحالت رفت بیرون.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poker-faced» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poker-faced