آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Abstract

    ˈæbstrækt æbˈstrækt ˈæbstrækt əbˈstrækt

    گذشته‌ی ساده:

    abstracted

    شکل سوم:

    abstracted

    سوم‌شخص مفرد:

    abstracts

    وجه وصفی حال:

    abstracting

    شکل جمع:

    abstracts

    صفت تفضیلی:

    more abstract

    صفت عالی:

    most abstract

    معنی abstract | جمله با abstract

    noun adjective uncountable B2

    مجرد، انتزاعی، کیفیت چیزی مجزا و مستقل از مقوله‌ای مشخص، غیرواقعی، غیرقابل ‌لمس، عاری از کیفیات واقعی، آنچه منطبق بر واقعیت خارجی نیست، غامض، مشکل، دشوار، آنچه فهمیدن یا درک‌کردن آن با سختی و تلاش و کوشش همراه است، (دستور) اسم معنی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    justice is an abstract word

    عدالت واژه‌ای است انتزاعی

    "Honesty" and "whiteness" are abstract nouns.

    «امانت» و «سفیدی» اسم معنی است.

    noun countable

    خلاصه، چکیده، خلاصه‌ی موضوعی به شکل نوشته که معمولا ستونی نوشته می‌شود، مطلب یا نوشته‌ای که خلاصه یا چکیده‌ای از موارد مهم و اساسی چند مطلب یا مطلبی مفصل را دربر داشته‌ باشد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    an abstract of his recent article

    چکیده‌ی مقاله‌ی اخیر او

    A call for papers has been issued and abstracts should be submitted as soon as possible.

    اطلاعیه ارسال مقاله اعلام شده است و چکیده‌ی مقاله‌ها در اسرع وقت باید تحویل داده شود.

    adjective

    حقوق غیرواقعی، غیر قابل ‌لمس، عاری از کیفیات واقعی، معنوی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    abstract right

    حقوق معنوی

    adjective

    (هنر) انتزاعی، آبستره، ویژگی اثر هنری که متکی بر حالات ذهنی است نه نمودهای ظاهری و محتوای روایی

    a new exhibition of abstract paintings

    نمایشگاهی جدید از نقاشی‌های انتزاعی

    abstract painting

    نقاشی آبستره

    verb - transitive verb - intransitive

    خلاصه یا چکیده مطلبی را نوشتن، خلاصه کردن

    Try to abstract the TED talk.

    سعی کنید سخنرانی تد را خلاصه‌نویسی کنید.

    Abstract the last chapter before you leave the class.

    پیش از ترک کلاس خلاصه‌ی آخرین فصل کتاب را بنویسید.

    verb - transitive

    پریدن حواس، از دست دادن تمرکز

    His imagination had so abstracted him that his name was called twice before he answered.

    حواسش به‌قدری گرم تخیلاتش بود که بعد از آنکه دو بار اسمش را صدا زدند پاسخ داد.

    His movements were slow, his gaze abstracted, as if he were composing a poem in his head.

    آرام راه می‌رفت و نگاهش حاکی از آن بود که حواسش پرت است گویا در ذهنش شعری می‌سرایید.

    verb - transitive

    دزدیدن، کش رفتن

    He abstracted some of the documents.

    او برخی از اسناد را کش رفت.

    He abstracted his fathers money.

    او پول پدرش را کش رفت.

    verb - transitive

    جدا کردن، سوا کردن

    verb - transitive

    کنار کشیدن، دوری جستن از

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد abstract

    1. adjective conceptual, theoretical
      Synonyms:
      intellectual ideal hypothetical complex philosophical unreal indefinite deep nonconcrete abstruse transcendental transcendent recondite
      Antonyms:
      real actual concrete factual objective physical material
    1. noun short document prepared from a longer one
      Synonyms:
      summary digest outline résumé synopsis brief précis abridgment compendium condensation conspectus
      Antonyms:
      document manuscript
    1. verb take away from
      Synonyms:
      remove extract withdraw detach separate isolate disconnect disengage uncouple part take out steal dissociate
      Antonyms:
      add unite combine insert fill introduce
    1. verb prepare short document from longer one
      Synonyms:
      summarize shorten condense abridge digest abbreviate outline review
      Antonyms:
      expand lengthen complete insert strengthen

    Collocations

    abstract of account

    خلاصه‌ی حساب، سیاهه

    سوال‌های رایج abstract

    گذشته‌ی ساده abstract چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده abstract در زبان انگلیسی abstracted است.

    شکل سوم abstract چی میشه؟

    شکل سوم abstract در زبان انگلیسی abstracted است.

    شکل جمع abstract چی میشه؟

    شکل جمع abstract در زبان انگلیسی abstracts است.

    وجه وصفی حال abstract چی میشه؟

    وجه وصفی حال abstract در زبان انگلیسی abstracting است.

    سوم‌شخص مفرد abstract چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد abstract در زبان انگلیسی abstracts است.

    صفت تفضیلی abstract چی میشه؟

    صفت تفضیلی abstract در زبان انگلیسی more abstract است.

    صفت عالی abstract چی میشه؟

    صفت عالی abstract در زبان انگلیسی most abstract است.

    ارجاع به لغت abstract

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «abstract» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abstract

    لغات نزدیک abstract

    • - abstergent
    • - abstinence
    • - abstract
    • - abstract expressionism
    • - abstract noun
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.