امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

شمال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مخالف جنوب

فونتیک فارسی

shomaal
اسم
north, north country, northerly, northerliness

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- نسیم شمال خاوری

- a northeasterly breeze

- باد سردی از سوی شمال می‌وزید.

- A cold wind was blowing from the north.

- جاده‌ی اصفهان درست در شمال قم از جاده‌ی کاشان جدا می‌شود.

- The road to Isfahan diverges from the Kashan road just north of Ghom.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شمال

  1. مترادف:
    خو سرشت نهاد
  1. مترادف:
    چهره شکل صورت
  1. مترادف:
    سمت چپ یسار

ارجاع به لغت شمال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شمال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شمال

لغات نزدیک شمال

پیشنهاد بهبود معانی