۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

سرشت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / seresht /

nature, instinct, character, inwardness, characteristic, structure, heart, habitude, make-up, temperament, constitution, essence

نهاد، طبیعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

سرشت شکل‌پذیر جوانی

the malleable character of youth

ایمان من به پاکی سرشت انسان

my belief in the goodness of human nature

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرشت

  1. مترادف:
    آفرینش خلقت
  1. مترادف:
    آمیزه
  1. مترادف:
    اصل جنس خمیره
  1. مترادف:
    جنم خلق‌وخو خو ضریبه ذات
  1. مترادف:
    سجیه سیرت
  1. مترادف:
    شمال طبع طبیعت طینت غریزه فطرت جبلت
  1. مترادف:
    مزاج نهاد
  1. مترادف:
    خمیرمایه گوهر جوهره

ارجاع به لغت سرشت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرشت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرشت

لغات نزدیک سرشت

پیشنهاد بهبود معانی