nature, temperament, constitution, disposition, make-up, instinct
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فطرت آرام و خونسرد او به او این امکان را میداد که شرایط پراسترس را به راحتی مدیریت کند.
His calm and composed temperament allowed him to handle stressful situations with ease.
فطرت ستیزهجوی او کنار آمدن با دیدگاههای دیگر را برایش سخت کرده بود.
His stubborn temperament made it difficult for him to compromise other perspectives.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فطرت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فطرت