nature, temperament, constitution, disposition, make-up, instinct
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فطرت آرام و خونسرد او به او این امکان را میداد که شرایط پراسترس را به راحتی مدیریت کند.
His calm and composed temperament allowed him to handle stressful situations with ease.
فطرت ستیزهجوی او کنار آمدن با دیدگاههای دیگر را برایش سخت کرده بود.
His stubborn temperament made it difficult for him to compromise other perspectives.
هر دو واژه «فطرت» و «فترت» در زبان فارسی وجود دارند اما معانی و کاربردهای متفاوتی دارند.
فطرت به معنی طبیعت ذاتی انسان، سرشت و ماهیت اصلی او است. این واژه در متون دینی، فلسفی و ادبی بسیار بهکار میرود و به ویژگیهای ذاتی و فطری انسان اشاره دارد.
فترت به معنی ضعف، رخوت، سستی و خستگی است و بیشتر در متون دینی و ادبی به کار میرود تا حالت تنبلی یا بیانگیزگی را توصیف کند.
بنابراین، هر دو واژه درست و معتبر هستند اما معانی متفاوتی دارند و در جایگاههای مختلف به کار میروند و نباید به جای هم استفاده شوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فطرت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فطرت