آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Stiff

stɪf stɪf

گذشته‌ی ساده:

stiffed

شکل سوم:

stiffed

سوم‌شخص مفرد:

stiffs

وجه وصفی حال:

stiffing

شکل جمع:

stiffs

صفت تفضیلی:

stiffer

صفت عالی:

stiffest

معنی stiff | جمله با stiff

adjective adverb B2

سفت، شق، سیخ، مستقیم، چوب‌شده

stiff competition

رقابت شدید

The examination was stiff.

امتحان سخت بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I was scared stiff.

از ترس خشکم زد.

a stiff smile

یک لبخند خشک

stiff punishment

مجازات سخت

a stiff rod

میله‌ی خم‌نشو

a stiff punch to the chin

مشت محکمی به چانه

After the long walk, I felt stiff all over my body.

پس از آن راه‌پیمایی طولانی احساس می‌کردم که همه‌ی بدنم درد می‌کند.

My muscles are stiff.

عضلاتم کوفته شده‌اند.

Beat egg whites until stiff.

سفیده‌ی تخم‌مرغ را بزن تا غلیظ بشود.

After a while, the cement became stiff.

پس از مدتی سیمان سفت شد.

A book with stiff covers.

کتابی با جلد سخت.

adjective

مست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective

مغرور، لجوج، سمج، سرکش

He took a rather stiff stand on defense.

درمورد دفاع عقاید سرسختانه‌ای داشت.

adjective

قوی، غلیظ

a stiff drink

مشروب قوی

a stiff dose of medicine

مقداری داروی قوی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a stiff wind

باد تند

adjective

خشن، جدی

adjective

سخت، تنومند، نیرومند

adjective

گران، گزاف

a stiff price

قیمت گزاف

adverb

به سختی، شدیداً

noun countable

جسد، جنازه، لاشه

They found a stiff in the closet.

در پستو جسدی پیدا کردند.

noun countable

اوباش، ولگرد

noun countable

شخص، فرد

noun countable

شکست، ناکامی

verb - transitive

انعام ندادن، خساست کردن

verb - transitive

فریب دادن، گول زدن، کلاهبرداری کردن،

verb - transitive

تحمیل کردن، ملزم کردن، ایجاب کردن

verb - transitive

سرزنش کردن، تشر زدن

verb - intransitive

از لحاظ مالی شکست خوردن، خوب نفروختن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stiff

  1. adjective hard, inflexible
    Synonyms:
  1. adjective difficult
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده stiff

  • adjective
    stiff

سوال‌های رایج stiff

گذشته‌ی ساده stiff چی میشه؟

گذشته‌ی ساده stiff در زبان انگلیسی stiffed است.

شکل سوم stiff چی میشه؟

شکل سوم stiff در زبان انگلیسی stiffed است.

شکل جمع stiff چی میشه؟

شکل جمع stiff در زبان انگلیسی stiffs است.

وجه وصفی حال stiff چی میشه؟

وجه وصفی حال stiff در زبان انگلیسی stiffing است.

سوم‌شخص مفرد stiff چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد stiff در زبان انگلیسی stiffs است.

صفت تفضیلی stiff چی میشه؟

صفت تفضیلی stiff در زبان انگلیسی stiffer است.

صفت عالی stiff چی میشه؟

صفت عالی stiff در زبان انگلیسی stiffest است.

ارجاع به لغت stiff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stiff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stiff

لغات نزدیک stiff

پیشنهاد بهبود معانی