(در رفتار با طرف مقابل) خشکی، انعطافناپذیری، خشک و رسمی بودن
Her initial stiffness began to wear off as we got to know her.
پس از اینکه او را شناختیم، انعطافناپذیری اولیهی او رنگ باخت.
his military stiffness and reserve
خشک و رسمی بودن نظامی او
(مشکل در حرکت به دلیل درد عضلات) گرفتگی، اسپاسم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
pain and stiffness in her legs
درد و گرفتگی پاهای او
the stiffness of her muscles
گرفتگی عضلاتش
(میزان مقاومت یک جسم به تغییر شکل در برابر نیروی دیگر) سفتی، صلابت
It's difficult to sew because of the stiffness of the fabric.
به علت سفتی پارچه، دوخت آن دشوار است.
The stiffness of a structure is of principal importance in many engineering applications.
سفتی سازه در بسیاری از کاربردهای مهندسی، اهمیت ویژه ای دارد.
(شدیدتر از حد معمول) سختی، شدت
the stiffness of the punishment
سختی مجازات
the stiffness of the sanctions
شدت تحریمها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stiffness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stiffness