شکل جمع:
tensionsتنش، کشمکش، فشار، بحران
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Exercise is good for the elimination of tension.
ورزش برای رفع تنش خوب است.
Money became a cause of tension between those two brothers.
پول، سبب کدورت میان آن دو برادر شد.
Racial tensions reached a high point.
کشمکشهای نژادی به اوج رسید.
کشش، امتداد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tension of the bowstring can be adjusted.
میزان کشیدگی زه کمان را میتوان تنظیم کرد.
تحت فشار قرار دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tension» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tension