فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Nerves

nɜrvz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun plural B2
    نگرانی، دلهره، اضطراب
    • - She's all nerves.
    • - دلهره دارد.
    • - After years as singer, he still suffers from nerves before a performance.
    • - پس از سال‌ها خوانندگی، هنوز پیش از اجرای برنامه دچار دلهره می‌شود.
  • noun plural
    پزشکی زیست‌شناسی اعصاب، عصب‌ها
    • - an attack of nerves
    • - حمله‌ی عصبی
    • - My nerves won't stand it.
    • - اعصابم نمی‌کشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nerves

  1. noun extreme anxiety
    Synonyms: fretfulness, hysteria, imbalance, irritation, nervousness, neurasthenia, sleeplessness, strain, stress, tenseness, tension
    Antonyms: calm, coolness

Idioms

لغات هم‌خانواده nerves

ارجاع به لغت nerves

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nerves» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nerves

لغات نزدیک nerves

پیشنهاد بهبود معانی