فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nerves

nɜrvz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2

نگرانی، دلهره، اضطراب

She's all nerves.

دلهره دارد.

After years as singer, he still suffers from nerves before a performance.

پس از سال‌ها خوانندگی، هنوز پیش از اجرای برنامه دچار دلهره می‌شود.

noun plural

پزشکی زیست‌شناسی اعصاب، عصب‌ها

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an attack of nerves

حمله‌ی عصبی

My nerves won't stand it.

اعصابم نمی‌کشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nerves

  1. noun extreme anxiety
    Synonyms:
    stress tension nervousness strain tenseness irritation sleeplessness fretfulness hysteria imbalance neurasthenia
    Antonyms:
    calm coolness

Idioms

a bundle of nerves

خیلی عصبی

get on someone's nerves

(عامیانه) اعصاب کسی را خراب کردن

nerves of steel

اعصاب بسیار قوی

لغات هم‌خانواده nerves

ارجاع به لغت nerves

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nerves» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nerves

لغات نزدیک nerves

پیشنهاد بهبود معانی