آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ مرداد ۱۴۰۴

    Strain

    streɪn streɪn

    گذشته‌ی ساده:

    strained

    شکل سوم:

    strained

    سوم‌شخص مفرد:

    strains

    وجه وصفی حال:

    straining

    شکل جمع:

    strains

    معنی strain | جمله با strain

    noun countable uncountable B2

    کشش، زور، فشار، نیرو، بار

    The constant demand for energy puts a strain on the power grid.

    تقاضای مداوم برای انرژی، فشار زیادی به شبکه‌ی برق وارد می‌کند.

    Constantly carrying heavy objects can put a lot of strain on the back muscles.

    حمل وسایل سنگین به‌طور مداوم می‌تواند کشش زیادی به عضلات کمر وارد کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The shortage of water resources has put a heavy strain on farmers.

    کمبود منابع آبی، بار سنگینی بر دوش کشاورزان گذاشته است.

    Working long hours can put a strain on personal relationships.

    کار کردن در ساعات طولانی می‌تواند فشار زیادی به روابط شخصی وارد کند.

    The cable broke under the strain.

    در اثر آن فشار شاه‌سیم پاره شد.

    a strain on my finances

    فشار بر وضع مالی من

    strain hardening

    سخت‌شدگی کششی

    strain gauge

    کشش سنج

    noun countable C2

    کشیدگی، رگ‌به‌رگ‌شدگی، آسیب عضلانی، گرفتگی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The runner couldn't finish the race due to a hamstring strain.

    دونده به‌دلیل کشیدگی همسترینگ نتوانست مسابقه را به پایان برساند.

    Excessive training without enough rest can lead to muscle strain.

    تمرین بیش از حد بدون استراحت کافی می‌تواند منجر به آسیب عضلانی شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He suffered a back strain while lifting weights.

    او هنگام بلند کردن وزنه دچار گرفتگی کمر شد.

    a painful muscle strain

    رگ‌به‌رگ‌شدگی دردناک عضله

    noun countable uncountable B2

    تنش، فشار روحی، نگرانی

    After months of intense work, he is under a lot of strain.

    بعداز ماه‌ها کار فشرده، او تحت فشار روحی زیادی قرار دارد.

    Daily strains can have a negative impact on mental health.

    تنش‌های روزمره می‌توانند تأثیر منفی بر سلامت روان بگذارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Financial worries have caused a lot of anxiety and strain in his life.

    نگرانی‌های مالی باعث اضطراب و فشار زیادی در زندگی او شده است.

    the strains of living in a big town

    تنش‌های زندگی در یک شهر بزرگ

    noun countable

    نوع، روش، لحن، سبک، رگه، جنبه، ویژگی، رد، اثر، نشان

    The author explores a strain of existentialism in his latest novel.

    نویسنده سبکی از اگزستانسیالیسم را در رمان جدیدش بررسی می‌کند.

    The traditional music of this region contains strains of ancient styles.

    موسیقی سنتی این منطقه دارای رگه‌هایی از سبک‌های باستانی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    There is always a strain of humor in his speech.

    در سخنان او همیشه لحن طنزآمیز دیده می‌شود.

    There are clear strains of Eastern culture in his behavior.

    در رفتار او جنبه‌هایی از فرهنگ شرقی به‌وضوح دیده می‌شود.

    He identified a strain of innovation within the tech industry.

    او نوعی از نوآوری را در صنعت فناوری شناسایی کرد.

    There is a strain of madness in her family.

    در خانواده‌ی او یک رگ جنون وجود دارد.

    to write in an angry strain

    با لحن خشم‌آمیزی نگاشتن

    noun countable

    نوع، رقم، گونه، سویه، نژاد، شاخه

    The scientist discovered a new strain of bacteria resistant to antibiotics.

    دانشمند نوع جدیدی از باکتری را کشف کرد که به آنتی‌بیوتیک‌ها مقاوم است.

    This strain of wheat is more resistant to drought.

    این نژاد از گندم در برابر خشکسالی مقاوم‌تر است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This strain of the flu virus causes more severe symptoms.

    این سویه از ویروس آنفلوانزا علائم شدیدتری ایجاد می‌کند.

    different strains of corn

    انواع گوناگون ذرت

    a new strain of viruses

    گونه‌ا‌ی جدیدی از ویروس

    noun countable

    آواز، آهنگ، نغمه، صدا

    We could hear the strains of church organ.

    آهنگ ارگ کلیسا را می‌شنیدیم.

    The gentle strain of the violin filled the concert hall.

    صدای ملایم ویولن سالن کنسرت را پر کرد.

    noun countable B2

    نسل، تبار، دودمان، نیاکان

    He came of a sturdy peasant strain.

    او از نسل دهقانان تنومند بود.

    He is of a noble and distinguished strain.

    او از تبار خانواده‌ای اصیل و نجیب است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The kings of this dynasty come from an old and powerful strain.

    پادشاهان این سلسله از دودمانی کهن و قدرتمند برخاسته‌اند.

    This horse comes from a special strain bred for racing.

    این اسب از نسلی خاصی است و برای مسابقات پرورش‌ یافته است.

    verb - transitive

    صاف کردن، آبکش کردن، پالودن، جدا کردن (مایع از غذای جامد)

    I strained the tea before pouring it into the cup.

    پیش از ریختن در فنجان چای را صافی کردم.

    After cooking the pasta, pour it into a colander and strain the water.

    بعداز پختن ماکارونی، آن را در آبکش بریز و آب آن را جدا کن.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    After brewing the tea, the leaves should be strained from the liquid.

    پس‌از جوشاندن چای، باید برگ‌های آن را از مایع پالود.

    verb - intransitive verb - transitive B2

    زور زدن، کشیدن، کش دادن، فشار آوردن، کوشش کردن، تلاش کردن، تحت فشار قرار دادن

    He strained the rope until it broke.

    طناب را آن‌قدر کشید تا پاره شد.

    He had to strain his eyes to read the small text on the screen.

    او برای خواندن متن کوچک روی صفحه، مجبور شد به چشمانش فشار آورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The rope was strained so much that it eventually snapped.

    آن طناب آن‌قدر کشیده شد که در نهایت پاره شد.

    Strain the canvas tightly over the frame.

    کرباس نقاشی را تنگ روی چارچوب بکش.

    The wrestlers were panting and straining.

    کشتی‌گیران نفس‌نفس می‌زدند و تقلا می‌کردند.

    to strain a law to one's own advantage

    قانونی را به سود خود کش دادن

    to strain every nerve

    با تمام قوا کوشش کردن

    verb - transitive C2

    کاهش دادن، تحلیل بردن، در مضیقه قرار دادن، تحت فشار گذاشتن (معمولاً از لحاظ مالی)

    High maintenance costs have strained the company’s annual budget.

    هزینه‌های بالای نگهداری، بودجه‌ی سالانه‌ی شرکت را تحلیل برده است.

    Unexpected expenses have strained the family's financial situation.

    مخارج غیرمنتظره، وضعیت مالی خانواده را تحت فشار قرار داده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The rise in rent prices has strained the economic situation of many families.

    افزایش اجاره‌بها، وضعیت اقتصادی بسیاری از خانواده‌ها را در مضیقه قرار داده است.

    verb - transitive

    دچار تنش کردن، مضطرب کردن، مشکل ایجاد کردن، تحت فشار قرار دادن

    don't strain yourself!

    زیاد به خودت فشار نیاور!

    Severe work-related stress has strained his mental health.

    استرس کاری شدید، سلامت روانی او را دچار مشکل کرده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The recent economic problems have strained relationships between family members.

    مشکلات اقتصادی اخیر، روابط میان اعضای خانواده را دچار تنش کرده است.

    verb - transitive

    آسیب رساندن، دچار کشیدگی کردن، رگ‌به‌رگ شدن، فشار آوردن

    If you lift too much weight, you might strain your muscles.

    اگر بیش از حد وزنه بلند کنی، ممکن است عضلاتت را تحت فشار قرار دهی.

    I strained my hand while lifting a heavy suitcase.

    هنگام برداشتن چمدان سنگین، به دستم آسیب رساندم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to strain a muscle

    عضله را رگ‌به‌رگ کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد strain

    1. noun pain, due to exertion
      Synonyms:
      effort exertion stress pressure tension ache struggle force anxiety burden pull stretch injury bruise sprain twist wrench endeavor jerk constriction brunt tautness tensity
      Antonyms:
      health wellness
    1. noun ancestry
      Synonyms:
      family blood descent lineage pedigree extraction stock race breed species
    1. noun suggestion, hint
      Synonyms:
      hint trace touch tinge tone streak vein way manner spirit temper tendency trait mind shade suspicion style soupçon humor
    1. noun melody
      Synonyms:
      tune song air lay measure warble descant diapason
    1. verb stretch, often to limit
      Synonyms:
      extend pull push tighten fatigue tire injure weaken distort drive exert task tax overwork overexert push to the limit draw tight tauten constrict distend rack sprain tear twist wrench
      Antonyms:
      compress concentrate
    1. verb work very hard
      Synonyms:
      try work labor strive struggle exert push endeavor sweat grind plug hammer hustle toll bear down peg away moil go all out go for broke
      Antonyms:
      rest idle laze
    1. verb filter
      Synonyms:
      refine purify separate screen sift sieve percolate seep exude riddle
    1. verb cause mental stress
      Synonyms:
      stress trouble pain distress harass push try irk hassle pick at
      Antonyms:
      soothe calm placate

    Phrasal verbs

    strain something off (from something)

    با پالودن یا صافی کردن چیزی را (از چیز دیگر) جدا کردن

    Collocations

    strain to one's bosom (or heart)

    تنگ در آغوش گرفتن، به سینه فشردن

    Idioms

    strain after effects

    با سعی افراطی و نمایان در مؤثر‌سازی چیزی کوشیدن

    strain at the leash

    ناآرام بودن، ناشکیبایی کردن

    (عامیانه) برای کسب آزادی بیشتر تقلا کردن، برای پاره کردن مهار خود کوشیدن

    strain at a gnat

    در مورد چیزهای کم‌اهمیت تردید کردن، مته به خشخاش گذاشتن

    سوال‌های رایج strain

    گذشته‌ی ساده strain چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده strain در زبان انگلیسی strained است.

    شکل سوم strain چی میشه؟

    شکل سوم strain در زبان انگلیسی strained است.

    شکل جمع strain چی میشه؟

    شکل جمع strain در زبان انگلیسی strains است.

    وجه وصفی حال strain چی میشه؟

    وجه وصفی حال strain در زبان انگلیسی straining است.

    سوم‌شخص مفرد strain چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد strain در زبان انگلیسی strains است.

    ارجاع به لغت strain

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «strain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strain

    لغات نزدیک strain

    • - straightjacket
    • - straightway
    • - strain
    • - strain after effects
    • - strain at a gnat
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.