آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Trace

    treɪs treɪs

    سوم‌شخص مفرد:

    traces

    وجه وصفی حال:

    tracing

    شکل جمع:

    traces

    معنی trace | جمله با trace

    noun verb - transitive C1

    رد، ردیابی کردن، رسم کردن

    noun verb - transitive

    اثر، نشان، رد پا، جای پا، مقدار ناچیز، ترسیم، رسم، ترسیم کردن، ضبط کردن، کشیدن، اثر گذاشتن، دنبال کردن، پی کردن، پی بردن به

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    I followed the traces of the deer into the forest.

    دنبال ردپای آهو به جنگل رفتم.

    The trace of a sleigh was visible in the snow.

    جای سورتمه روی برفها هویدا بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I noticed the trace of a smile in her face.

    متوجه نشانه‌ی خفیفی از لبخند در چهره‌اش شدم.

    vague traces of an earlier civilization

    بقایای مبهمی از یک تمدن پیشین

    The jewel was lost without any trace.

    جواهر بدون هیچ اثری ناپدید شد.

    a trace of anger

    اثری از خشم

    It needs just a trace more salt.

    فقط یک ذره دیگر نمک لازم دارد.

    a donkey trace along the hill

    راه مال رو در راستای تپه

    trace of matrix

    اثر ماتریس

    A hunter traced the animal to its lair.

    شکارچی‌ای ردپای حیوان را تا لانه‌اش گرفت.

    The police traced the missing man to Chicago.

    پلیس رد مرد گمشده را در شیکاگو پیدا کرد.

    They have traced the project's failure to corruption.

    فساد دلیل شکست طرح شناخته شده است.

    an attempt to trace the history of this revolution

    کوششی برای ردیابی تاریخ این انقلاب

    to trace the design for a table

    طرح یک میز را کشیدن

    The cardiograph traces the heart action.

    قلب‌نگار (کاردوگراف) طرز کار قلب را ثبت می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trace

    1. noun evidence; small bit
      Synonyms:
      sign mark bit fragment piece particle touch hint indication proof spot element record remnant shred vestige drop crumb speck shadow taste pinch suggestion track footprint trail strain shade dash token relic remains minimum iota whisper suspicion smell streak survival footmark scintilla jot tittle snippet whiff tread sprinkling intimation trifle nib soupçon tinge memento dab spoor nuance tincture breath
      Antonyms:
      lot
    1. verb seek, follow
      Synonyms:
      find search for pursue follow hunt track discover detect determine ascertain spot perceive trail stalk run down discern unearth shadow ferret out spoor smell out
      Antonyms:
      ignore run away
    1. verb draw around
      Synonyms:
      outline sketch show copy reproduce depict delineate record duplicate mark out chart map

    لغات هم‌خانواده trace

    • noun
      trace
    • adjective
      traceable
    • verb - transitive
      trace

    سوال‌های رایج trace

    شکل جمع trace چی میشه؟

    شکل جمع trace در زبان انگلیسی traces است.

    وجه وصفی حال trace چی میشه؟

    وجه وصفی حال trace در زبان انگلیسی tracing است.

    سوم‌شخص مفرد trace چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد trace در زبان انگلیسی traces است.

    ارجاع به لغت trace

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trace

    لغات نزدیک trace

    • - trabecular
    • - trabeculate
    • - trace
    • - trace element
    • - trace of an accent
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.