شکل جمع:
proofsاثبات، برهان، دلیل، گواه، نشانه، مدرک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Your claim is incapable of proof.
ادعای شما قابل اثبات نیست.
the proof of a theory
اثبات یک نظریه
Belief in the existence of God needs no proof.
ایمان به وجود خدا نیازی به اثبات ندارد.
I am in love; my proof (is) this shredded heart
من عاشقم؛ گواه من این قلب چاکچاک
written proof
مدرک کتبی
نمونه، چرکنویس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The first proof of this book was full of errors.
نمونهی اول این کتاب پر از غلط بود.
مقاوم
Faith is proof against temptation.
ایمان در برابر وسوسه مقاوم است.
He is proof against criticism.
انتقاد خم به ابرویش نمیآورد.
اثبات خواستن، نمونهی آزمایشی برداشتن
تصحیح کردن، غلط گیری کردن، نمونه خوانی کردن
در محک آزمایش قراردادن، در معرض سنجش قرار دادن
the proof of the pudding is in the eating
مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار گوید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «proof» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proof