با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Substantiation

səbˌstænt͡ʃiˈeɪʃn̩ səbˌstænʃɪˈeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تحقق، اثبات، تجسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد substantiation

  1. noun That which confirms
    Synonyms: attestation, authentication, confirmation, corroboration, demonstration, evidence, proof, testament, testimonial, testimony, validation, verification, warrant
  2. noun A physical entity typifying an abstraction
    Synonyms: embodiment, proof, exteriorization, externalization, incarnation, approval, manifestation, materialization, confirmation, validation, objectification, personalization, personification, vindication, type, prosopopeia, verification, check

لغات هم‌خانواده substantiation

ارجاع به لغت substantiation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «substantiation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/substantiation

لغات نزدیک substantiation

پیشنهاد بهبود معانی