با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Testimony

ˈtestəmoʊni ˈtestəməni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    testimonies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
گواهی، شهادت، تصدیق، مدرک، دلیل، اظهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She is to give testimony tomorrow.
- قرار است فردا شهادت بدهد.
- his secret testimony before the grand jury
- شهادت محرمانه‌ی او در جلسه‌ی هیئت منصفه عالی
- That he was intelligent is the testimony of all who met him.
- گواهی همه‌ی کسانی که او را ملاقات کرده بودند، این بود که او باهوش است.
- The testimony of that great geologist confirmed the new theory.
- گواهی آن زمین‌شناس بزرگ فرضیه‌ی جدید را تأیید کرد.
- This new library is a testimony to his career as a great statesman.
- کتابخانه‌ی جدید یادآور دوران خدمت او به‌عنوان یک دولت‌مرد بزرگ است.
- the smile that was testimony of disbelief
- لبخندی که نشان ناباوری بود
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد testimony

  1. noun declaration about truth; proof
    Synonyms: affidavit, affirmation, attestation, avowal, confirmation, corroboration, data, demonstration, deposition, documentation, evidence, facts, grounds, illustration, indication, information, manifestation, profession, statement, submission, substantiation, support, testament, verification, witness

ارجاع به لغت testimony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «testimony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/testimony

لغات نزدیک testimony

پیشنهاد بهبود معانی