امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Testimony

ˈtestəmoʊni ˈtestəməni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    testimonies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
گواهی، شهادت، تصدیق، مدرک، دلیل، اظهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She is to give testimony tomorrow.
- قرار است فردا شهادت بدهد.
- his secret testimony before the grand jury
- شهادت محرمانه‌ی او در جلسه‌ی هیئت منصفه عالی
- That he was intelligent is the testimony of all who met him.
- گواهی همه‌ی کسانی که او را ملاقات کرده بودند، این بود که او باهوش است.
- The testimony of that great geologist confirmed the new theory.
- گواهی آن زمین‌شناس بزرگ فرضیه‌ی جدید را تأیید کرد.
- This new library is a testimony to his career as a great statesman.
- کتابخانه‌ی جدید یادآور دوران خدمت او به‌عنوان یک دولت‌مرد بزرگ است.
- the smile that was testimony of disbelief
- لبخندی که نشان ناباوری بود
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد testimony

  1. noun declaration about truth; proof
    Synonyms:
    affidavit affirmation attestation avowal confirmation corroboration data demonstration deposition documentation evidence facts grounds illustration indication information manifestation profession statement submission substantiation support testament verification witness

ارجاع به لغت testimony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «testimony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/testimony

لغات نزدیک testimony

پیشنهاد بهبود معانی