شکل جمع:
testimoniesگواهی، شهادت، تصدیق، مدرک، دلیل، اظهار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is to give testimony tomorrow.
قرار است فردا شهادت بدهد.
his secret testimony before the grand jury
شهادت محرمانهی او در جلسهی هیئت منصفه عالی
That he was intelligent is the testimony of all who met him.
گواهی همهی کسانی که او را ملاقات کرده بودند، این بود که او باهوش است.
The testimony of that great geologist confirmed the new theory.
گواهی آن زمینشناس بزرگ فرضیهی جدید را تأیید کرد.
This new library is a testimony to his career as a great statesman.
کتابخانهی جدید یادآور دوران خدمت او بهعنوان یک دولتمرد بزرگ است.
the smile that was testimony of disbelief
لبخندی که نشان ناباوری بود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «testimony» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/testimony