آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ تیر ۱۴۰۴

    Deposition

    ˌdepəˈzɪʃən ˌdepəˈzɪʃn

    شکل جمع:

    depositions

    معنی deposition | جمله با deposition

    noun countable

    حقوق شهادت (به سوگند)، سوگندنامه، شهادت‌نامه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    The lawyer reviewed the deposition to gather evidence for the case.

    وکیل برای جمع‌آوری مدارک برای پرونده، شهادت را بررسی کرد.

    The court required the witness to give a deposition under oath.

    دادگاه شاهد را ملزم به ادای شهادت‌نامه کرد.

    noun uncountable formal

    خلع، عزل، برکناری (شخص)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The deposition of the CEO shocked the company's employees.

    عزل مدیرعامل، کارکنان شرکت را شوکه کرد.

    The deposition of the judge was controversial

    خلع قاضی بحث‌برانگیز بود.

    noun countable uncountable

    ته‌نشینی، رسوب، نهشته‌گذاری، ته‌نشست، نهشت

    The geologist studied the deposition of volcanic ash in the area.

    این زمین‌شناس رسوب خاکستر آتشفشانی در این منطقه را بررسی کرد.

    The deposition of sand on the beach created a soft, sandy surface for beachgoers to enjoy.

    ته‌نشست ماسه در ساحل، سطحی نرم و شنی را ایجاد کرد تا ساحل‌نشینان لذت ببرند.

    noun uncountable

    شیمی چگالش (فرایندی ترمودینامیکی که در آن ماده از حالت گاز به جامد تبدیل می‌شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

    مشاهده

    The scientist conducted a deposition experiment.

    این دانشمند آزمایش چگالش انجام داد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deposition

    1. noun dethroning, ousting
      Synonyms:
      removal dismissal discharge ejection displacement overthrow degradation impeachment unfrocking
    1. noun attestation of truth, especially in legal matters
      Synonyms:
      testimony evidence declaration announcement affirmation affidavit sworn statement allegation

    سوال‌های رایج deposition

    معنی deposition به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «deposition» در زبان فارسی به «سوگندنامه»، «شهادت‌نامه» یا «بیان شفاهی شهادت» ترجمه می‌شود. (توجه داشته باشید که این کلمه در زبان حقوقی کاربرد دارد و معنای آن بیشتر به شهادت یا اظهارنظر رسمی در جریان دادرسی اشاره می‌کند.)

    در حقوق و نظام‌های قضایی، deposition به فرایند ثبت و ضبط شهادت یا اظهارات یک شاهد یا طرف دعوا به صورت کتبی یا ضبط صوتی-تصویری گفته می‌شود که معمولاً پیش از جلسه دادگاه انجام می‌گیرد. هدف از این فرایند، جمع‌آوری اطلاعات، شواهد و اظهارات طرفین برای روشن شدن موضوع پرونده و آماده‌سازی دادگاه است. deposition معمولاً با حضور وکلای طرفین و مأمور رسمی قضایی صورت می‌گیرد و می‌تواند به‌عنوان سندی معتبر در دادگاه مورد استفاده قرار گیرد.

    این فرایند نقش مهمی در آماده‌سازی پرونده‌های قضایی ایفا می‌کند و به طرفین امکان می‌دهد پیش از جلسه‌ی دادگاه، اظهارات شاهدان را بشنوند، صحت آن‌ها را بررسی کنند و در صورت لزوم، سؤالاتی مطرح نمایند. deposition همچنین به جلوگیری از شهادت‌های متناقض یا کذب در دادگاه کمک می‌کند، زیرا این اظهارات پیش از جلسه رسمی ثبت می‌شوند و اگر فردی در دادگاه برخلاف آن‌ها سخن بگوید، قابل پیگیری حقوقی خواهد بود.

    در موارد غیرحقوقی نیز، گاهی کلمه‌ی deposition به معنای «رسوب» یا «نشست مواد» در علوم طبیعی مانند زمین‌شناسی یا شیمی به کار می‌رود. برای مثال، وقتی ذرات معلق در آب یا هوا به سطحی چسبیده و رسوب می‌کنند، به این فرآیند deposition گفته می‌شود. این کاربرد، کاملاً متفاوت از معنای حقوقی آن است اما در علوم و مهندسی اهمیت دارد و برای تحلیل فرایندهای طبیعی و صنعتی استفاده می‌شود.

    با توجه به اهمیت «deposition» در نظام قضایی، درک دقیق این واژه برای کسانی که در حوزه‌های حقوق، دادگستری، یا حتی امور بین‌الملل فعالیت می‌کنند ضروری است. این فرایند باعث شفافیت و عدالت بیشتر در رسیدگی به پرونده‌ها می‌شود و به اجرای صحیح قانون کمک می‌کند.

    deposition نوعی ابزار حقوقی است که به اثبات حقانیت و جلوگیری از تضییع حقوق افراد در مراحل قضایی کمک می‌کند.

    شکل جمع deposition چی میشه؟

    شکل جمع deposition در زبان انگلیسی depositions است.

    ارجاع به لغت deposition

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deposition

    لغات نزدیک deposition

    • - deposit receipt
    • - depositary
    • - deposition
    • - depositor
    • - depository
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.