شکل جمع:
dismissalsاخراج، مرخصی، برکناری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The workers requested the dismissal of the new manager.
کارگران خواهان برکناری مدیر جدید شدند.
Marx's dismissal of some of Kant's theories
رد برخی از نظریات کانت توسط مارکس
the dismissal of the case against him
وارد ندانستن دعوی علیه او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismissal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismissal