Marching Orders

ˈmɑːrtʃɪŋˈɔːrdərz ˈmɑːtʃɪŋˈɔːdəz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

دستور رفتن، فرمان حرکت، حکم عزیمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marching orders

  1. noun request to leave
    Synonyms: boot, bounce, chuck, drumming out, elbow, gate, heave-ho, orders to move on, pink slip, sack, walking papers

ارجاع به لغت marching orders

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marching orders» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marching orders

لغات نزدیک marching orders

پیشنهاد بهبود معانی