گذشتهی ساده:
sackedشکل سوم:
sackedسومشخص مفرد:
sacksوجه وصفی حال:
sackingشکل جمع:
sacksکیسه، گونی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a sack of potatoes
یک کیسه سیبزمینی
a sack of rice
یک گونی برنج
He went out of the store with two sacks full of fruits.
با دو پاکت پر از میوه از فروشگاه خارج شد.
paper sack
پاکت کاغذی
اخراج، عزل، برکناری
تخت
یغما، غارتگری
the sack of Nayshabur by the Mongols
غارت نیشابور توسط مغولان
شراب سفید پرالکل و تلخ
در کیسه ریختن
Potatoes are sacked right on the farm.
سیبزمینیها را در مزرعه داخل کیسه میریزند.
به یغما بردن، غارت کردن
He commanded his men to sack the city.
به لشکریان خود فرمان داد که شهر را غارت کنند.
اخراج کردن
Two of my coworkers were sacked.
دو تا از همکاران مرا اخراج کردند.
to give somebody the sack
کسی را از شغل خود اخراج کردن
(آمریکا - عامیانه) به رختخواب رفتن، به بستر رفتن
(عامیانه) اخراج شدن، (از خدمت) منفصل شدن
خوابیدن، کپهی مرگ گذاشتن، کپیدن، به رختخواب رفتن، به بستر رفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sack