گذشتهی ساده:
dismissedشکل سوم:
dismissedسومشخص مفرد:
dismissesوجه وصفی حال:
dismissingروانه کردن، مرخص کردن، معاف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He dismissed the class five minutes too early.
او کلاس را پنج دقیقه زودتر (از موعد) تعطیل کرد.
The unfairly dismissed employees filed a suit against the company.
کارمندانی که به ناحق برکنار شده بودند، علیه شرکت اقامهی دعوی کردند.
Anyone who disagrees with the managers is promptly dismissed.
هر کسی که با مدیران مخالفت کند، بدون مقدمه اخراج میشود.
You must dismiss such childish anxieties!
تو باید این نگرانیهای کودکانه را از سر بیرون کنی!
They dismissed this plan as utterly impractical.
آنان این نقشه را بهدلیل اینکه کاملاً غیرعملی است، رد کردند.
The judge dismissed all the charges brought against him.
قاضی کلیهی اتهامات وارده علیه او را مردود اعلام کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismiss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismiss