ضمیر، نفس، خود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Failing the test made quite a dent in his ego.
رد شدن در امتحان غرور او را جریحهدار کرد.
His ego did not let him admit his mistake and apologize.
غرورش به او اجازه نداد که اشتباه خود را بپذیرد و پوزش بخواهد.
His ego is colossal.
خودخواهی او بیش از حد است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ego» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ego