با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ego

ˈiːɡoʊ ˈiːɡəʊ / / ˈeɡəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
ضمیر، نفس، خود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Failing the test made quite a dent in his ego.
- رد شدن در امتحان غرور او را جریحه‌دار کرد.
- His ego did not let him admit his mistake and apologize.
- غرورش به او اجازه نداد که اشتباه خود را بپذیرد و پوزش بخواهد.
- His ego is colossal.
- خودخواهی او بیش از حد است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ego

  1. noun personality
    Synonyms: character, psyche, self, self-admiration, selfdom, self-pride

ارجاع به لغت ego

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ego» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ego

لغات نزدیک ego

پیشنهاد بهبود معانی