شکل جمع:
selvesخود، خویش، خویشتن، نفس، نفس خود، عین، شخصیت، جنبه، حالت، حال، وضع
obsessed with self
همهاش در فکر خود
analysis of the self
تجزیه و تحلیل خویشتن
She always puts self first.
او همیشه خود را ارجح میداند.
the conscious self
ضمیر آگاه
By doing that, he showed his true self.
با آن عمل نهاد واقعی خود را نشان داد.
tickets for self and wife
بلیط برای خودم و خانم
Today, I feel like my old self again.
امروز احساس میکنم که دوباره خودم شدهام.
myself
خودم
yourself
خودت، خودتان
himself, herself, itself
خودش
ourselves
خودمان
yourselves
خودتان
themselves
خودشان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «self» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self