فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Oneself

wʌnˈself wʌnˈself
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • pronoun C1
    ( self s ' one ) خود، خود شخص، نفس، درحال عادی
    • - One should know oneself.
    • - آدم باید خودش را بشناسد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Collocations

  • by oneself

    1- بتنهایی، یک‌تنه، یکه، تنها 2- منفرداً، بدون کمک دیگری

Idioms

  • be oneself

    طبق خو و عادت خود عمل کردن، وانمود نکردن، طبیعی رفتار کردن

  • by oneself

    به تنهایی، تنها، در انزوا، بدون کمک

  • come to oneself

    به هوش آمدن، شعور پیدا کردن، حس داوری خود را باز یافتن

ارجاع به لغت oneself

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oneself» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oneself

لغات نزدیک oneself

پیشنهاد بهبود معانی