آخرین به‌روزرسانی:

Oneself

wʌnˈself wʌnˈself

معنی و نمونه‌جمله

pronoun C1

( self s ' one ) خود، خود شخص، نفس، درحال عادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

One should know oneself.

آدم باید خودش را بشناسد.

پیشنهاد بهبود معانی

Collocations

by oneself

1- بتنهایی، یک‌تنه، یکه، تنها 2- منفرداً، بدون کمک دیگری

Idioms

be oneself

طبق خو و عادت خود عمل کردن، وانمود نکردن، طبیعی رفتار کردن

by oneself

به تنهایی، تنها، در انزوا، بدون کمک

come to oneself

به هوش آمدن، شعور پیدا کردن، حس داوری خود را باز یافتن

ارجاع به لغت oneself

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oneself» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oneself

لغات نزدیک oneself

پیشنهاد بهبود معانی