آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Character

    ˈkerəktər ˈkærəktə

    شکل جمع:

    characters

    معنی character | جمله با character

    noun countable B1

    نهاد، خوی، طبع، شخصیت، ویژگی، دخشه، خط، خیم، سیرت، رقم، خاصیت، سرشت، طبیعت، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، مونه، منش، فروزه، ویژگی، حالت، خلق و خو، خصیصه، خصوصیت، ماهیت، خصلت، مشخصه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    another aspect of his character

    جنبه‌ای دیگر از منش او

    We need to emphasize the character of our demands.

    ما نیاز داریم که ماهیت تقاضاهای خود را مورد تأکید قرار دهیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a beautiful woman of high character

    زنی زیبا با شخصیت والا

    The tourists were affected by the character of New York.

    ویژگی‌های نیویورک توریست‌ها را تحت‌تأثیر قرار داد.

    the English character

    منش انگلیسی

    He is quite a character.

    او اعجوبه‌ای است.

    The candles and flowers on the table gave the meeting a festive character.

    شمع‌ها و گل‌های روی میز به جلسه حالت بزم‌مانندی داده بود.

    noun countable

    (در آثار ادبی و تاریخی) شخصیت، آدم عجیب و غریب یا برجسته، (نسل شناسی) خصوصیات فردی (که ناشی از ویژگی‌های ژن‌ها باشد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    character disorder

    (روان‌شناسی) پریشان‌منشی، اختلال‌منش

    an assessment of Mr. Jamali's character

    برآوردی از شخصیت آقای جمالی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    great characters in history

    شخصیت‌های بزرگ تاریخ

    a list of the play's characters

    فهرست شخصیت‌های (یا بازیگران) نمایش

    one of this novel's characters

    یکی از شخصیت‌های این رمان

    noun countable

    حرف (حروف)، وات، عدد، نشانه، علامت، سبک چاپ یا دستنویسی، رمز، نشان ویژه، یک حرف، علامت، علامت یا نمادی که در نوشتن/چاپ یا روی رایانه استفاده می‌شود، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی

    the twenty-six characters of the English alphabet

    بیست و شش حرف الفبای انگلیسی

    printed in red characters

    چاپ شده با حروف قرمز

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    mathematical characters

    نشانه‌های (علامت‌های) ریاضی

    verb - intransitive

    نوشتن، حک کردن، منقوش کردن، مصور کردن، مجسم کردن، تصویر چیزی را کشیدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد character

    1. noun individuality
      Synonyms:
      nature kind type quality trait personality temperament disposition mood humor spirit complexion appearance aspect form shape style tone constitution habit bent grain attribute singularity genius vein set turn frame makeup caliber cast streak standing record frame of mind estimation temper badge ethos reputation repute sense morale specialty crasis mettle mystique
    1. noun integrity
      Synonyms:
      honor reputation standing status name rectitude uprightness courage intelligence mind position place rank repute report rep station
    1. noun odd person
      Synonyms:
      person figure customer case card personality oddity eccentric original nut crank clown freak weirdo oddball queer wack duck spook zombie
    1. noun written symbol
      Synonyms:
      sign mark figure number numeral letter type logo emblem device cipher monogram hieroglyph rune
    1. noun portrayal of another
      Synonyms:
      role part impersonation personification

    Collocations

    a man of character

    آدم باشخصیت، مرد نیک‌منش

    character is destiny

    شخصیت سرنوشت‌ساز است

    Idioms

    in character

    مطابق با الگوی رفتاری معمول، مطابق با شخصیت، سازگار با خلق‌وخو

    out of character

    ناسازگار با الگوی رفتاری معمول، به‌دور از شخصیت، ناسازگار با خلق‌وخو

    لغات هم‌خانواده character

    • noun
      character, characteristic, characterization
    • adjective
      characteristic, characterless
    • verb - transitive
      characterize
    • adverb
      characteristically

    سوال‌های رایج character

    شکل جمع character چی میشه؟

    شکل جمع character در زبان انگلیسی characters است.

    ارجاع به لغت character

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «character» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/character

    لغات نزدیک character

    • - charabanc or char-à-banc
    • - characin
    • - character
    • - character actor
    • - character assassination
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.