(به گونهای که منعکسکنندهی بارزترین ویژگیهای یک فرد یا چیز یا کاری است که فرد اغلب انجام میدهد) مشخصاً، بهطور مشخص، اساساٌ، طبق معمول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her response was characteristically blunt.
پاسخ او بهطور مشخص صریح و بیپرده بود.
Parkinson's disease characteristically occurs in old age.
بیماری پارکینسون مشخصاً در سنین بالا بروز پیدا میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «characteristically» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/characteristically