شکل جمع:
roles(نمایش و فیلم و غیره) نقش، رل
In this play, Akbar plays the role of a beggar.
اکبر در این نمایش نقش یک گدا را بازی میکند.
کار، وظیفه، سهم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the government's role in creating jobs
نقش دولت در ایجاد کار
Did he too have a role in this crime?
آیا او هم در این جنایت دست داشت؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «role» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/role