امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Portrayal

    pɔːrˈtreɪl pɔːˈtreɪəl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      portrayals

    معنی

    noun
    تصویر، نمایش، مجسم‌سازی، تجسم، تعریف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد portrayal

    1. noun the act or process of describing in lifelike imagery
      Synonyms:
      description representation depiction expression portrait delineation portraiture
    1. noun representation by drawing or painting etc
      Synonyms:
      depiction portraying representation delineation likeness replica depicting
    1. noun acting the part of a character on stage; dramatically representing the character by speech and action and gesture
      Synonyms:
      characterization enactment personation

    ارجاع به لغت portrayal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «portrayal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/portrayal

    لغات نزدیک portrayal

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی