امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enactment

eˈnæktmənt ɪˈnæktmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    enactments

معنی و نمونه‌جمله

تصویب، به‌صورت قانون درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the enactment of bills
- وضع لوایح
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enactment

  1. noun playacting
    Synonyms: achievement, acting, depiction, execution, impersonation, performance, personation, personification, playing, portrayal, representation
  2. noun law; authorization
    Synonyms: command, commandment, decree, dictate, edict, execution, legislation, order, ordinance, proclamation, ratification, regulation, statute
    Antonyms: block, disallowance, hindrance, stop, veto

ارجاع به لغت enactment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enactment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enactment

لغات نزدیک enactment

پیشنهاد بهبود معانی