امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Achievement

əˈtʃiːvmənt əˈtʃiːvmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    achievements

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
موفقیت، دست‌آورد، انجام، پیروزی، کار بزرگ، دست‌یابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the achievement of goals
- دست‌یابی به هدف‌ها
- a sense of achievement
- احساس موفقیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد achievement

  1. noun something completed successfully; goal reached
    Synonyms:
    accomplishment acquirement acquisition act actualization attainment completion conquest consummation contrivance creation deed effectuation effort enactment encompassment execution exploit feat fulfillment hit masterpiece performance production realization stroke success tour de force triumph victory
    Antonyms:
    defeat failure forfeit injury miscue misfortune neglect negligence

Collocations

لغات هم‌خانواده achievement

ارجاع به لغت achievement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «achievement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/achievement

لغات نزدیک achievement

پیشنهاد بهبود معانی