آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Failure

    ˈfeɪljər ˈfeɪljə

    شکل جمع:

    failures

    معنی failure | جمله با failure

    noun countable B2

    خرابی، کوتاهی، عدم‌ موفقیت، واماندگی، درمانگی، ناتوانی، شکست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Lack of compassion is one of his greatest failures.

    نداشتن شفقت یکی از بزرگ‌ترین کمبودهای اوست.

    his failure to carry out his duties

    ناتوانی او در انجام وظایفش

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    due to engine failure

    به‌ دلیل از کار افتادن موتور

    heart failure

    از کارافتادگی قلب

    Repeated crop failures brought on famine.

    ضایع شدن پی‌درپی محصولات موجب قحطی شد.

    His failure in the exam upset his parents.

    رد شدن او در امتحان والدینش را ناراحت کرد.

    Bank failures cost many jobs.

    ورشکستگی بانک‌ها موجب از دست رفتن شغل‌های زیادی شد.

    the government's failure in establishing friendly relations with ...

    ناکامی دولت در برقراری روابط حسنه با ....

    the candidate's failure

    شکست نامزد انتخاباتی

    That book was a failure.

    آن کتاب نگرفت.

    As a teacher, he was a complete failure.

    به‌عنوان معلم به‌طور کامل ناموفق بود.

    failure to yield the right of way

    (رانندگی) عدم رعایت حق تقدم

    Their failure to appear in court was to their disadvantage.

    خودداری آن‌ها از حضور در دادگاه به ضررشان تمام شد.

    the mechanic's failure to adjust the brake

    کوتاهی مکانیک در میزان کردن ترمز

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد failure

    1. noun lack of success
      Synonyms:
      defeat loss flop mess frustration breakdown collapse failing deficiency inadequacy deterioration decline downfall wreck fiasco bust rout stalemate checkmate nonperformance miscarriage abortion bankruptcy bungle botch misstep false step deficit overthrow stoppage total loss bomb lemon loser turkey washout implosion rupture flash in the pan lead balloon sinking ship faux pas misadventure nonsuccess
      Antonyms:
      success achievement gain accomplishment attainment earnings merit win
    1. noun person who does not succeed
      Synonyms:
      loser bum flop washout deadbeat incompetent nobody disappointment underachiever good-for-nothing no-good turkey bankrupt insolvent loafer defaulter beat also-ran has-been derelict nonperformer castaway moocher prodigal born loser might-have-been lumpy
      Antonyms:
      success achiever

    لغات هم‌خانواده failure

    noun
    fail, failure, failing
    adjective
    failed, unfailing
    verb - intransitive
    fail
    adverb
    unfailingly

    سوال‌های رایج failure

    شکل جمع failure چی میشه؟

    شکل جمع failure در زبان انگلیسی failures است.

    ارجاع به لغت failure

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «failure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/failure

    لغات نزدیک failure

    • - failing
    • - faille
    • - failure
    • - failure free
    • - failure logcing
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.