امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bankruptcy

ˈbæŋkrʌptsi ˈbæŋkrʌptsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bankruptcies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ورشکستگی، افلاس، توقف بازرگان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- to declare bankruptcy
- اعلام ورشکستگی کردن
- the bankruptcy of their foreign policy
- ورشکستگی سیاست خارجی آن‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bankruptcy

  1. noun inability to pay debts
    Synonyms:
    Chapter 11 defalcation default destituteness destitution disaster exhaustion failure indebtedness indigence insolvency lack liquidation loss nonpayment overdraft pauperism privation repudiation ruin ruination
    Antonyms:
    richness solvency wealth

ارجاع به لغت bankruptcy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bankruptcy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bankruptcy

لغات نزدیک bankruptcy

پیشنهاد بهبود معانی